به گزارش راهبرد معاصر؛ پس از برگزاری رفراندوم جدایی طلبانه اقلیم کردستان که طبق طرح بارزانی قرار بود نهایتا طی دو سال به تشکیل "کشور کردستان" بیانجامد، تنها باز پس گرفتن 20% مناطق مورد مناقشه شامل کرکوک، کافی بود تا طرح به کلی شکست بخورد و اربیل هم از آن دست بکشد. اما سوال اینجاست که چرا اقلیم کردستان اینچنین وابسته به کرکوک بود؟ پاسخ به احتمال زیاد در "نفت" خلاصه می شود. به عبارت صریح تر، اربیل قافیه را وقتی باخت که نفت کرکوک را از دست داد. طبق گزارش کردپرس، تولید نفت اقلیم در پی از دست دادن میدانهای نفتی کرکوک به 250 هزار بشکه در روز کاهش یافت، این در حالیست که اقلیم محصور در طرف های معارض (ایران، ترکیه و عراق) شده بود و تنها درآمد اصلی اش صادرات نفت بود. بنابراین، اقلیم حتی اگر می توانست نفتش را صادر کند، باید 6 تا 7 میلیون زندگی جمعیت ساکن در قلمرو خود را با روزی 250 هزار بشکه نفت مدیریت می کرد که از شیوه مدیرتی مسئولین این ناحیه، خارج بود.
برنامه بارزانی ها پس از شکست رفراندوم: جدایی از روی میز حذف نشده!
پس از استعفای مسعود بارزانی، حصر کامل اقلیم از سوی ایران و عراق و تا حد کمتری ترکیه و ناآرامی های پس از آن، توافق اربیل با بغداد برای شریک کردن کارمندان دولت فدرال در کنترل فرودگاه های بین المللی و گذرگاه های مرزی، بسیاری سناریوی جدایی کردستان را به کلی شکست خورده توصیف کردند و به این جمع بندی رسیدند که بارزانی مسلک ها از جدا کردن کردستان به کلی عقب کشیده اند. اما شواهد زیادی دال بر تمایل آن ها به تجزیه عراق وجود دارد.
گرچه اکنون نچیروان بارزانی تا حد زیادی اوضاع را بدست گرفته و تمایلات تجزیه طلبانه کمتری دارد، ولی او پس از فتح کرکوک، تصریح کرده بود که رفراندوم به تاریخ پیوسته است. مداقه در اظهارات وی نشان داد که او اولا بحث جدایی را به کلی منکر نمی شود و ثانیا سخنی در مورد حفظ تمامیت ارضی عراق نگفته است. این ها را بگذارید کنار عرض اندام های سیاسی شخص مسعود بارزانی که نه تنها به عنوان "رهبر اقلیم کردستان" به اردن و کشورهای دیگر سفر می کند بلکه هیئت های خارجی را هم در اربیل با همین عنوان به حضور می پذیرد. پشتوانه حفظ قدرت جدایی طلبان نیز رای نسبتا بالای آن ها در انتخابات اقلیم و کشوری بوده که باعث شده بتوانند در پارلمان سهم بسیار بالای 26% را از آن خود کنند.
با این پیش زمینه، مسئولین اقلیم با همکاری امریکا و فرانسه، شدیدا در تلاش هستند که به صورت مستقل یا مشترک، به مناطق مورد مناقشه، به ویژه کرکوک بازگردند. البته حساسیت کرکوک بسیار بالاست و تاکنون تقریبا هیچ موفقیتی حاصل نشده ولی اوضاع در مورد سنجار، دیالی و برخی مناطق دیگر به همین شکل باقی نمانده است. در این مرحله، تا حدودی از اهمیت نفت کرکوک کاسته شده زیرا طبق گزارش "خبر نفت"، اقلیم روزی 400 هزار بشکه نفت تولید می کند و برنامه دارد طی آینده ای نزدیک، این میزان را به 900 هزار بشکه برساند. با این وجود، اربیل به دنبال قوت بخشیدن هر چه بیشتر به پشتوانه های خود است. یکی از مهم ترین این پشتوانه ها، گرایشات جدایی طلبانه در کردستان های همسایه خواهد بود که اکنون، با توجه به خلاء قدرت ناشی از جنگ، در سوریه بسیار مهیاست.
ارزش شرق فرات سوریه برای پارت دموکرات عراق
همانطور که آمد، اقلیم در صورت جدایی، در بهترین حالت تنها میتواند 900 هزار بشکه در روز نفت تولید کند. در همین حال، اگر مناطق تحت کنترل نیروهای کرد سوری در شرق فرات را مدنظر قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که پتانسیل های زیادی در این خطه برای توانمندسازی پارت دموکرات وجود دارد. تا ماههای آخر 2017، کردهای سوری روزانه 250 هزار بشکه نفت استخراج می کردند که نیمی از صادرات نفت و یک سوم ذخایر انرژی سوریه را شامل میشد. سرزمین تحت تصرف آن ها، حداقل نیمی از تولید گندم سوریه را هم فراهم میکرد. با پیشرویهایی که حاصل شد، کردهای سوری، کنترل 1330 چاه نفت را بدست گرفتند که شامل اولین و دومین (التناک) میدان بزرگ نفتی سوریه میشد. به علاوه، با اشغال نیروگاه گازی "کونوکو" در نزدیکی دیرالزور و تعمیر آن، کردهای سوری قادر گشتند تا روزانه 13.5 میلیون متر مکعب گاز تولید کنند. در واقع این نیروگاه، بر روی بزرگترین میدان گازی سوریه بنا شده بود که دست آخر تحویل نیروهای روسی شد و بنظر می رسد که این اقدام، نوعی تشریک نه محروم سازی کردها از گاز این نیروگاه بوده باشد.
بر این اساس می توان ادعا کرد که اگر شرق فرات به اقلیم کردستان وصل شود، اربیل علاوه بر درآمدهای نفتی موجود خود، حداقل 250 هزار بشکه نفت بیشتر و البته تولید گاز و گندم بسیار زیادی را در کنترل خود خواهد داشت. به همین منظور، مسئولین اقلیم به دنبال پیوند با کردستان سوریه هستند.
طرح اقلیم برای منضم کردن شرق فرات
سال 2011 و همزمان با آشوب ها در سوریه و سپردن امنیت مناطق کردنشین این کشور به نیروهای کرد، مسعود بارزانی چند گروه کُرد سوری را در اربیل گرد هم آورد و "جبهه متحد کردستان" را ایجاد نمود. کمی بعد در اقدامی نمادین نیروهای پیشمرگه طرفدار پارت دموکرات، برای کمک به مبارزین کوبانی از داخل خاک ترکیه به منطقه نبرد با داعش فرستاد. در همین بازه زمانی، با توجه به مخالفت پ.ک.ک با نفوذ تفکر بارزانی در شرق فرات، اربیل نیروهای شبه نظامی وابسته به خود را در سوریه تاسیس کرد که به آنها "لشکر روژ" میگویند. لشکر روژ با 15 هزار نیرو، بازوی نظامی تشکل سیاسی وابسته به اقلیم در سوریه با نام "شورای میهنی کردهای سوریه" است. آن چه که دست اقلیم برای نفوذ در میان کردهای سوری را بازتر کرد، پناه آوردن 250 هزار کرد از سوریه به نواحی تحت کنترل پیشمرگه بود.
اینک، شرق فرات، عملا در کنترل نیروهای ارتش سوریه نیست و کردها، بین خوف و رجای امریکا قرار گرفتهاند. هرچند در جلسه ووتل (فرمانده ستاد مرکزی ارتش امریکا) با نیروهای کرد مستقر در شرق فرات، باقی ماندن بخشی از نیروهای امریکایی رد شد ولی بنظر نمیرسد که امریکا حاضر به تحویل دادن کردها به دولت دمشق باشد. از این منظر، بستر اولیه برای ایجاد اقلیم کردستان سوریه فراهم است که می تواند، حیاط خلوتی برای اقلیم کردستان عراق باشد.
سنجار، سرزمینی کوچک با تاثیرات بزرگ
سرزمین ایزدی و کردنشین سنجار که شنگال یا شنغال هم نامیده می شود، نقطه وصل کردستان سوریه و عراق به یکدیگر است. در نقشه زیر، موقعیت سنجار نسبت به خاک سوریه مشخص شده است. گرچه اکنون نیروهای پیشمرگه طرفدار مسعود بارزانی، نقش بیشتری در کنترل این ناحیه دارند ولی همزمان، نیروهای پ.ک.ک و حشدالشعبی نیز در آن حاضر هستند که این مسئله، تبادلات میان اربیل با شرق فرات را دچار خلل میکند.
اخیرا اما، تحرکاتی آغاز شده تا سنجار که اکنون طبق تقسیمات کشوری، بخشی از استان نینوی محسوب میشود، خود استانی مستقل بشود. در همین راستا، از آبان ماه امسال، حیدر ششو، رئیس حزب ایزدی دموکراسی خبر داد: «درخواست تشکیل استان سنجار را به مجامع بینالمللی داده ایم تا به دولت عراق فشار بیاورند. ایزدی ها اعتمادی به نیروهای امنیتی عراق در مورد خطرات آینده ندارند و از همین رو به دیار خود بازنگشته اند». چند ماه بعد، نچیروان بارزانی، در مراسم تدفین رهبر ایزدی ها تاکید کرد که سنجار بایستی به استانی مستقل تبدیل شود تا ایزدی ها به اندازه وزن خود، قدرت سیاسی کسب کنند. هفته گذشته نیز، حما خلیل، از اعضای پارت دموکرات و فرماندار شهرستان ایزدی نشین شنگال (سنجار) در گفت و گو با بغداد الیوم، این منطقه را "قربانی تصمیمات خودسرانه بغداد" توصیف کرد و اظهار داشت: شنگال از دهه ها پیش شایسته تبدیل به استان بوده با این حال به دلیل تبعیض نژادی و مذهبی چنین تصمیمی اتخاذ نشده است.»
اگر سنجار به استان تبدیل شود، به تبع، مجلس استانی و حکومت محلی خواهد داشت و آزاد خواهد بود تا تصمیم بگیرد که می خواهد به اقلیم کردستان بپیوندد. همچنین، مسئولین استانی می توانند فشار بیاورند که نیروهای حشدالشعبی، پ.ک.ک یا پیشمرگه های یکیتی آن را ترک کنند. چنین تصمیمی، بدون شک، باعث می شود که سنجار، نقطه وصل دو کردستان منطقه به یکدیگر بشود. احتمالا به همین دلیل بوده که حتی نچیروان بارزانی، خواستار استان شدن سنجار بود. در حال حاضر هم، بیشتر مسئولین سنجاری که طرح استان شدن این ناحیه را پیش میبرند به اربیل گرایش دارند و این موضوع، مسلما باعث خواهد شد که استان شدن آن ها، بیرون راندن نیروهای حشدالشعبی، پ.ک.ک یا پیشمرگه های یکیتی را در پی داشته باشد.
همزمان با این تحرکات، هیئتی از اداره خود مدیریتی شنگال به ریاست حسن حاجی با سفر به شمال سوریه در مرکز اداره خود مدیریتی شمال و شرق سوریه در عین عیسی واقع در کانتون گری سپی، با مقامات شمال سوریه دیدار کردند.
پیامد پیوستن سنجار به اقلیم
در بهترین سناریو برای اربیل، اگر سنجار به اقلیم بپیوندد، نه تنها کنترل کامل امنیتی آن، بلکه کنترل سیاسی آن هم به دست بارزانی مسلکها می افتد. در چنین بستری، با توجه به این که دهوک هم در کنترل نیروهای بارزانی است، راه نفوذ اربیل تا شمال غرب سوریه باز می شود. در واقع، اگر سنجار استان شود، با پیوند دو منطقه کردنشین در سوریه و عراق، می رود که حاکمیت بارزانی ها را از شرق عراق تا غرب سوریه تثبیت کند. شاید از همین روست که اثیل النجیفی، استاندار سابق نینوی، سنجار را در کنار کرکوک، بزرگترین مناطق بحران آتی عراق دانسته بود.